مقررات احوال شخصیه ارامنه گریگوری، رهبر مذهبی ارامنه با اصلاحات بعدی

کتاب اول: در قرابت (قرابت نسبی، سببی، فرزند تعمیدی)

مـــــاده ۱

قرابت نسبی عبارت از رابطه هم‌خونی است بین کلیه افراد ذکور و اناثی که از ازدواج‌های قانونی متولد و دارای سلف مشترک باشند اعم از اینکه از نام خانوادگی مشترک استفاده نمایند یا خیر.

مـــــاده ۲

قرب و بعد رابطه هم‌خونی بوسیله درجات و خطوط تعیین می‌گردد. هر ولادت یک درجه محسوب می‌شود. ادامه درجات خط را ایجاد و ادامه خط نسل را تشکیل می‌دهد.

الف. خطوط قرابت عبارتند از:

خط عمود نزولی: اولاد و اولاد تا هر درجه که پائین برود.
خط عمود صعودی: ابوین، اجداد و اجداد اجداد تا هر درجه که بالا برود.
خط افقی: برادر، خواهر، اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنان.
ب. درجات قرابت عبارتند از:

اقربای نسبی درجه اول عبارتند از ابوین و اولاد.
اقربای نسبی درجه دوم عبارتند از اجداد، اولاد اولاد و خواهران و برادران.
اقربای نسبی درجه سوم عبارتند از ابوین اجداد، اولاد اولاد اولاد، اولاد خواهران و برادران. اعمام، عمات، اخوال و خالات.
اقربای نسبی درجه چهارم عبارتند از اولاد اولاد خواهران و برادران، اولاد عمام و عمات و اخوال و خالات، خواهران و برادران اجداد.
مـــــاده ۳
اصل قرابت مقرر در ماده ۱ در مورد فرزند‌خوانده و اولاد نامشروع تابع استثنائات ذیل می‌باشد:

حتی در صورتی نیز که فرزند‌خوانده با پدر یا مادرخوانده خود هم‌خون نباشد. قرابت نسبی بین آنان برقرار می‌شود.
فرزند نامشروع علی‌رغم اینکه از ازدواج قانونی متولد نشده است دارای قرابت نسبی با مادر خود و فرزندان او است و فقط از لحاظ حرمت نکاح (ولی نه در ارتباط با حق توارث و امور دیگر) با پدر و اقربای نسبی او نیز دارای قرابت نسبی تلقی می‌شود.
مـــــاده ۴
قرابت سببی رابطه خانوادگی است که در نتیجه ازدواج دو نفر بین زوج و اقربای نسبی زوجه و بین زوجه و اقربای نسبی زوج و هم‌چنین بین اقربای نسبی زوج و زوجه با یکدیگر ایجاد می‌شود. رابطه قرابت سببی بقوت خود باقی می‌ماند ولو آن که ازدواجی که آن را ایجاد کرده است منحل شود.

درجات قرابت سببی با جمع کردن درجات طرف زوج با درجات طرف زوجه تعیین می‌شود. مثلا قرابت سببی خواهر زوجه و برادر زوج از درجه چهارم است (۲+۲) یا زوجه یا عمه زوج دارای قرابت سببی از درجه چهارم می‌باشد (۱+۳) یا قرابت سببی زوجه با پدر شوهر یا زوج با مادر زن که ازدواج بین آنان ممنوع است و نظایر آن.
مـــــاده ۵
برادران و خواهران تنی (صلبی و بطنی) برادران و خواهرانی هستند که از پدر و مادر مشترک متولد شده اند. قرابت غیر صلبی یا غیر بطنی به یکی از علل ذیل ایجاد شود:

قرابت ممکن است غیر صلبی و غیر بطنی کامل باشد و آن عبارت از رابطه خانوادگی است که بین اشخاص غیر هم‌خون در نتیجه ازدواج مجدد والدینشان ایجاد می‌شود. به این ترتیب اولادی که از ازدواج قبلی زوج و ازدواج قبلی زوجه متولد شده‌اند نسبت نابرادری و ناخواهری با یکدیگر پیدا می‌کنند. از سوی دیگر رابطه این اشخاص با زوج یا زوجه، حسب مورد، رابطه نافرزندی و رابطه زوجین نسبت به آن‌ها، حسب مورد، رابطه ناپدری و نامادری است.
قرابت غیر صلبی یا غیر بطنی غیر کامل عبارت از رابطه خانوادگی است بین خواهران و برادرانی که فقط بواسطه یکی از والدین با یکدیگر هم‌خون هستند یعنی دارای پدر مشترک و مادرهای متفاوت یا مادر مشترک و پدرهای متفاوت می‌باشند.
مـــــاده ۶
رابطه‌ای که بین پدر تعمیدی و فرزند تعمیدی ایجاد می‌شود قرابت معنوی است که مانع ازدواج بین آنان است.

مـــــاده ۷
قرابت سببی بین اقربای زوجین، قرابت غیر صلبی و غیر بطنی کامل و قرابت ناشی از رابطه تعمیدی فقط موجب حرمت نکاح هستند و هیچ گونه حقوق دیگری از قبیل توارث، الزام به نفقه یا حقوق خانوادگی دیگر ایجاد نمی‌کنند.

مـــــاده ۸
الزام به نفقه بین اقارب تابع مقررات ذیل است:

نفقه زوجه تابع ماده ۳۶ این مقررات است.
در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند.
کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند بوسیله اشتغال به شغلی وسائل معیشت خود را فراهم سازد.
کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد یعنی بتواند نفقه بدهد بدون اینکه از این حیث در وضع معیشت خود دچار مضیقه گردد. برای تشخیص تمکن باید کلیه تعهدات و وضع زندگانی شخصی او در جامعه در نظر گرفته شود.
نفقه اولاد بر عهده پدر است و پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق با رعایت اصل الاقرب فالاقرب به عهده اجداد پدری است. در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آن‌ها نفقه بر عهده مادر است. هر گاه مادر هم فوت و یا قادر به انفاق نباشد با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اجداد و جدات مادری است.
نفقه ابوین با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اولاد و اولاد اولاد است.
هر گاه یک نفر هم در خط عمودی صعودی و هم در خط عمودی نزولی اقارب داشته باشد که از حیث الزام به انفاق در درجه مساوی هستند نفقه او را باید اقارب مزبور به حصه متساوی تادیه کنند. بنابراین اگر مستحق نفقه پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید پدر و اولاد او متساویاً تادیه کنند بدون اینکه مادر سهمی بدهد و همچنین اگر مستحق نفقه مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید مادر و اولاد متساویاً بدهند.
اگر اقارب واجب‌النفقه متعدد باشند و منفق نتواند نفقه همه آن‌ها را بدهد اقارب در خط عمودی نزولی مقدم به اقارب در خط عمودی صعودی خواهند بود.
در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجب‌النفقه دیگر در صورت کبیر بودن فرزندان واجب‌النفقه یا در صورتی که واجب‌النفقه فرزند نداشته باشد زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود. در غیر این صورت زوجه و فرزندان بالسویه حق دریافت نفقه دارند.
نفقه اقارب عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث‌البیت بقدر رفع حاجت با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و درجه استطاعت منفق.

کتاب دوم: فرزندخواندگی

مـــــاده ۹

هر شخص دارای عقل سلیم اعم از زن یا مرد و متاهل یا غیر متاهل که حداقل سی سال داشته باشد، می‌تواند هر شخص حداقل پانزده سال جوان‌تر از خود را با تایید محکمه روحانی به فرزندی قبول کند. فرزندخوانده ممکن است با پدر یا مادرخوانده خود رابطه هم‌خونی داشته یا نداشته باشد. در صورتی که فرزندخوانده صغیر بوده یا در صورت کبیر بودن تحت قیمومت باشد، اخذ رضایت پدر یا قیم، حسب مورد، الزامی است. در صورتی که فرزندخوانده یا کسی که او را به فرزندخواندگی می‌پذیرد متاهل باشد، اخذ رضایت همسر نیز الزامی است.

مـــــاده ۱۰
فرزندخواندگی بین فرزندخوانده و کسی که او را به فرزندخواندگی پذیرفته است ایجاد رابطه قرابت می‌نماید. شخصی که دیگری را به فرزندخواندگی پذیرفته است نام خانوادگی خود را به او می‌دهد. در صورتی که زن و شوهر مشترکا کسی را به فرزندخواندگی قبول کرده باشند، فرزندخوانده از هر دو آنان ارث می‌برد. علی‌رغم ایجاد رابطه فرزندخواندگی بین فرزندخوانده و پدرخوانده و یا مادرخوانده، حسب مورد، رابطه توراث بین فرزندخوانده و اقربای هم‌خون او کماکان بدون تغییر باقی می‌ماند.

مـــــاده ۱۱
رابطه فرزندخواندگی با ثبت آن در دفتر مخصوص در خلیفه‌گری تحقق می‌یابد و ثبت مزبور توسط فرزندخوانده و کسی که او را به فرزندی قبول کرده است امضاء و در صورت متاهل بودن هر کدام به امضای همسران آنان نیز می‌رسد. در صورتی که فرزندخوانده صغیر یا محجور باشد، ثبت مربوطه باید به نمایندگی از طرف فرزندخوانده به امضاء پدر یا قیم، حسب مورد، برسد. در صورتی که فرزندخوانده پدر یا قیم نداشته باشد، ثبت مزبور به امضاء نماینده خلیفه‌گری گواهی‌نامه فرزندخواندگی را در دو نسخه صادر می‌نماید. یک نسخه متعلق به فرزندخوانده و نسخه دیگر متعلق به شخصی است که او را به فرزندی پذیرفته است. با ارائه گواهی‌نامه فرزندخواندگی صادره توسط خلیفه‌گری، اصلاحات لازم در شناسنامه فرزندخوانده و شخص یا اشخاصی که او را به فرزندی قبول کرده‌اند انجام می‌شود.

 

کتاب سوم: قیمومت

مـــــاده ۱۲
پدر ولی قهری فرزندان خود می‌باشد. پس از فوت پدر یا در صورتی که او طبق مقررات ماده ۴۰ از حق سرپرستی فرزندان خود محروم شده یا غائب مفقودالاثر باشد تعیین قیم با محکمه روحانی است.

در صورت زنده بودن مادر یا جد پدری، به ترتیب مادر یا جد پدری به عنوان قیم تعیین می‌شوند مگر در صورتی که مادر یا جد پدری، حسب مورد، قبول سمت قیمومت نکند یا به تشخیص محکمه روحانی واجد صلاحیت لازم برای تصدی این سمت نباشد که در این صورت حق تقدم به ترتیب با جد مادری، جده پدری و جده مادری است. در صورت نبودن هیچکدام یا واجد صلاحیت نبودن آن‌ها، از جمله به علت کبر سن، به تشخیص محکمه روحانی یکی از اقربای نسبی واجد صلاحیت صغیر به عنوان قیم تعیین می‌نماید. در صورت نبودن چنین شخصی، محکمه روحانی فردی متدین و متعهد را به تشخیص خود به عنوان قیم تعیین می‌کند.
در کلیه موارد علاوه بر قیم دو نفر ناظر نیز توسط محکمه روحانی تعیین می‌شود. در صورت بودن اقربای نسبی برای صغیر یا محجور، نظار باید از میان اقربای مزبور در غیر این صورت از میان افراد مؤمن و متعهد انتخاب شوند. وظیفه ناظر این است که بدون دخالت در کار قیم بر عملیات او نظارت نموده و در صورت مشاهده خلاف یا قصور از طرف قیم مراتب را به محکمه روحانی اطلاع دهند.
سن کبر به منظور خروج طفل از تحت ولایت یا قیمومت، حسب مورد، چه در مورد اولاد ذکور و چه در مورد اولاد اناث، هیجده سال تمام است.
مـــــاده ۱۳
نصب قیم برای اشخاص کبیری که حجر آنان طبق قوانین کشور به اثبات رسیده است و نیز نصب امین برای اداره اموال غایب مفقودالاثر تابع مقررات ذیل است:

برای اشخاص کبیری که حجر آنان طبق قوانین کشور به اثبات برسد در صورتی که ولی قهری در قید حیات نباشد، قیم با رعایت مقررات ماده ۱۲ فوق توسط محکمه روحانی تعیین خواهد شد.
در صورتی که شخصی به موجب قوانین کشور غایب مفقودالاثر تشخیص و برای حق تصدی اداره اموال خود تکلیفی معین نکرده باشد و کسی هم نباشد که قانونا امور او را داشته باشد. محکمه روحانی حسب تقاضای اشخاص ذی‌نفع یک نفر فرد متدین و متعهد را به عنوان امین معین می‌کند. محکمه روحانی می‌تواند از امینی که معین می‌کند تقاضای ضامن یا تضمینات دیگر نماید. اگر یکی از وراث غایب تضمینات کافی بدهد محکمه روحانی نمی‌تواند امین دیگری معین نماید و وراث مزبور به این سمت معین خواهد شد. وظایف و مسئولیت‌های امینی که به موجب این ماده معین می‌گردد همان است که برای قیم مقرر است.
مـــــاده ۱۴
انتصاب قیم برای اولاد نامشروع طبق مقررات ماده ۱۲ به عمل می‌آید. در مورد کودکانی که از بدو ولادت والدین آنان معلوم نباشد، قیم و نظار توسط محکمه روحانی از میان افراد مؤمن و معتمد تعیین می‌گردد.

مـــــاده ۱۵
قیم و نظار باید کبیر و دارای عقل سلیم بوده و خود تحت قیمومت نباشند.

مـــــاده ۱۶
حقوق و تکالیف قیم با رعایت مقررات موضوع مواد ۱۲ الی ۱۹، مطابق است با حقوق و تکالیفی که پدر نسبت به اولاد خود دارد. نظار مکلف به نظارت بر صحت اعمال حقوق و تکالیف قیم نسبت به صغیر یا محجور و اموال او می‌باشند و باید هر گونه تخلفی را فورا به محکمه روحانی گزارش نمایند.

مـــــاده ۱۷
در مواردی که قیم در امور مربوط به صغیر یا محجور، اقدام به امری خارج از معمول اداره روزمره زندگی وی را در نظر داشته باشد، از قبیل فروش مالی از اموال محجور و نظایر آن و یا در صورتی که بین قیم با صغیر یا محجور در مورد امری تعارض منافع وجود داشته باشد، قیم مکلف است مراتب را برای کسب تکلیف بلافاصله به اطلاع محکمه روحانی برساند.

مـــــاده ۱۸
قیم به همراه نظار تعیین‌شده بلافاصله پس از انتصاب صورت اموال منقول و غیر منقول صغیر یا محجور را تهیه و پس از امضاء به خلیفه‌گری تسلیم می‌نماید. قیم مکلف است اموال صغیر یا محجور را با نهایت صحت نگهداری کرده، وجوه نقد را در محلی کاملا مطمئن که سودی بر آن تعلق یابد سپرده و مخارج را با نهایت صرفه‌جویی انجام و نیازمندی‌های شخصی صغیر یا محجور با با رعایت اصول وجدانی و اخلاقی تامین نماید. وقتی که علل موجد قیمومت منتفی گردد، قیم به همراه نظار فهرستی از اموال موجود شخص تحت سرپرستی خود تهیه کرده و آن را به همراه تمام اموال و دارائی وی برای واگذاری به شخص مربوطه در اختیار خلیفه‌گری قرار می‌دهد. با انجام تحویل و تحول مزبور، مسئولیت قیم و نظار خاتمه می‌یابد.

مـــــاده ۱۹
قیم مکلف است همه‌ساله گزارش دخل و خرج سالانه و به طور کلی کلیه عملیات و اقداماتی را که در طی سال در ارتباط با شخص صغیر یا محجور و اموال او انجام داده است تهیه و پس از امضاء آن توسط نظار، گزارش مزبور را به خلیفه‌گری تسلیم نماید.

مـــــاده ۲۰
خلیفه‌گری باید در امور قیمومت نظارت کرده و از حیف و میل یا اسراف در دارائی و اموال صغیر یا محجور یا مسامحه در مورد شخص او جلوگیری نماید.

مـــــاده ۲۱
قیم یا نظاری که در انجام وظیفه مسامحه یا تخلف نمایند، پس از مواخذه توسط محکمه روحانی از سمت خود معزول و شخص یا اشخاص مؤمن و متعهد جدیدی توسط محکمه روحانی به جای شخص یا اشخاص معزول منصوب می‌گردد. مواخذه مزبور مانع از تعقیب قانونی متخلف نخواهد بود.

کتاب چهارم: نامزدی، نکاح، انحلال نکاح، طلاق
فصــــل یـک: نامزدی

مـــــاده ۲۲
نامزدی عبارت است از قول ازدواج که بین زن و مردی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند مبادله و با مراسم مذهبی تثبیت و در دفتر خاصی در خلیفه‌گری به ثبت می‌رسد. در این گونه موارد هر گاه یکی از نامزدها، بدون علت غیر موجه به تشخیص محکمه روحانی، نامزدی را بهم بزند و یا به تشخیص محکمه روحانی سبب موجهی برای فسخ نامزدی توسط طرف دیگر فراهم آورد، در این صورت مکلف به استرداد کلیه هدایای دریافتی و جبران خسارت طرف دیگر می‌باشد مشروط بر این که مطالبه ظرف یک سال از تاریخ فسخ نامزدی انجام شود.

فصــــل دو: ازدواج
باب اول: لوازم و موانع ازدواج

مـــــاده ۲۳
عقد ازدواج که به وسیله کلیسا بین مرد و زن منعقد می‌گردد ازدواج قانونی محسوب می‌شود. کشیش حوزه اقامتگاه زوج موظف است قبل از انجام عقد دقت و تحقیق نموده و اطمینان حاصل کند که ازدواج با مفاد مواد ۲۵ الی ۲۹ مغایرت نداشته باشد و باید مراتب را به اطلاع خلیفه یا نماینده او برساند.

مـــــاده ۲۴
عقد ازدواج باید توسط شخص روحانی واجد صلاحیت انجام عقد ازدواج مطابق قواعد و رسوم کلیسای ارامنه گریگوریان اجرا و در دفاتر رسمی ازدواج طبق قوانین کشور به ثبت برسد و گواهی‌های ازدواج و اسناد مقرر طبق قوانین کشور به زوجین داده شود.

مـــــاده ۲۵
ازدواج فقط بین کسانی جائز است که به سن جائز برای ازدواج که برای اناث ۱۵ سال و برای ذکور ۱۸سال است، رسیده باشند.

مـــــاده ۲۶
ازدواج باید بدون تقلب و تهدید و عنف و با ابراز اراده مستقل و آزاد و با آگاهی و سلامت عقلانی کامل به عمل آید. ازدواج اشخاص صغیر یا اشخاص کبیر تحت قیمومت مستلزم موافقت پدر یا قیم، حسب مورد، می‌باشد. در صورتی که ازدواج به نفع صغیر یا محجور بوده ولی قیم با آن موافقت ننماید، در این صورت محکمه روحانی می‌تواند با احراز این که ازدواج در شرایط موجود به نفع صغیر یا محجور است، اجازه ازدواج را به جای قیم صادر نماید.

مـــــاده ۲۷
مادام که ازدواج به واسطه طلاق یا مرگ یکی از زوجین منحل نشده و یا طبق مقررات ماده ۳۱ و ۳۲، حسب مورد، توسط محکمه روحانی ابطال یا منحل نشده است. ازدواج دوم ممنوع می‌باشد.

مـــــاده ۲۸
ازدواج با اقارب نسبی فقط از درجه پنجم و دورتر جائز است، ازدواج پدر و مادر تعمیدی با فرزند تعمیدی و پدر یا مادرخوانده با فرزندخوانده ممنوع است. از حیث حرمت ازدواج، ولد نامشروع با پدر و اقارب او نیز دارای قرابت نسبی تلقی می‌شود.

مـــــاده ۲۹
ازدواج اشخاص مختل‌المشاعر و مبتلا به امراض مسری ممنوع است. از اشخاصی که قصد ازدواج دارند گواهی پزشکی مطالبه می‌شود.

مـــــاده ۳۰
ازدواج شخص مسیحی گریگوری با شخص غیر مسیحی ممنوع است. ازدواج شخص مسیحی گریگوری با شخص مسیحی غیر گریگوری فقط با رعایت احکام کلیسای مسیحی گریگوری و اجازه خلیفه یا نماینده وی مجاز است.

باب دوم: ازدواج باطل و ازدواج قابل انحلال

مـــــاده ۳۱
ازدواجی که بدون رعایت مقررات قسمت اول ماده ۲۴ یا مواد ۲۵، ۲۷، ۲۸ یا ۳۰ صورت گرفته باشد مطلقا باطل است. در مورد ماده ۲۷ همسر ترک‌شده ازدواج اول می‌تواند از محکمه روحانی تقاضای ابطال ازدواج دوم را بنماید. در سایر موارد هر کدام از زوجین می‌توانند از محکمه روحانی تقاضای ابطال ازدواج را بنمایند.

مـــــاده ۳۲
ازدواجی که بدون رعایت مقررات، مواد ۲۶ یا ۲۹ منعقد شده باشد، در صورت اعتراض در مدت مقرر توسط اشخاصی که در هر مورد طبق ماده ۳۳ دارای حق اعتراض می‌باشند و احراز صحت مورد اعتراض، به حکم محکمه روحانی منحل می‌شود.

مـــــاده ۳۳
اشخاص ذیل می‌توانند تقاضای انحلال ازدواج را از محکمه روحانی بنمایند:

در مورد قسمت اول ماده ۲۶، طرفی که تقلب یا تهدید یا عنف نسبت به وی معمول و یا در حال اختلال مشاعر یا بدون آگاهی کامل عقلانی و لذا بدون داشتن اراده آزاد با ازدواج موافقت کرده است ظرف ۶ ماه از آگاهی از تقلب یا رفع تهدید یا عنف یا اختلال مشاعر یا عدم آگاهی عقلانی.
در مورد قسمت دوم ماده ۲۶، پدر یا قیم ظرف ۶ ماه از تاریخ اطلاع از وقوع ازدواج.
در مورد ماده ۲۹ طرف غیر بیمار ظرف ۶ ماه از تاریخ اطلاع از بیماری طرف دیگر. در هر صورت مدت تقاضای انحلال ازدواج با انقضای سه سال از تاریخ ازدواج منقضی می‌شود به نحوی که اگر ازدواج به مدت سه سال بدون اعتراض ادامه داشته است در انقضای سه سال کاملا قطعی شده و دیگر قابل انحلال نمی‌باشد.
مـــــاده ۳۴
ازدواج قابل انحلالی که طبق مقررات ماده ۳۳ قطعیت می‌یابد از ابتدای وقوع قطعی و صحیح تلقی می‌شود.

مـــــاده ۳۵
ازدواج غیر صحیحی که طبق مقررات ماده ۳۱ ابطال یا به موجب مواد ۳۲ و ۳۳ منحل می‌شود، از ابتدای وقوع کان لم یکن تلقی و به استثنای موارد ذیل هیچکدام از تبعات دیگر ازدواج به آن مترتب نمی‌شود.

اگر علل موجب ابطال یا انحلال در زمان ازدواج برای زوج معلوم ولی برای زوجه نامعلوم بوده باشد، زوجه می‌تواند، مثل مورد طلاق به علت تقصیر زوج از زوج تقاضای انفاق نماید.
اولاد ناشی از ازدواج ابطال یا منحل‌شده مشروع تلقی و نسبت به آنان باید به همان نحوی عمل شود که با فرزندان ناشی از ازدواج منتهی به طلاق عمل می‌شود.

باب سوم: حقوق و تکالیف ناشی از ازدواج

مـــــاده ۳۶
زوج نام خانوادگی و کلیه حقوق شخصی مختص موقعیت و طبقه خود را به زوجه می‌دهد این حقوق با ابطال یا منحل شدن ازدواج یا طلاق از زوجه سلب می‌شوند زوج عهده‌دار وظیفه اداره خانواده بوده و تصمیمات مربوط به کلیه امور مهم مربوط به زندگی زناشویی را با جلب نظر زوجه اتخاذ می‌نماید نفقه زوجه در مدت بقاء ازدواج به عهده زوج است و در صورت طلاق یا ابطال یا انحلال ازدواج نیز تکلیف زوج به انفاق زوجه تابع مقررات ماده ۴۴ ذیل می‌باشد. نفقه زوجه برای منظور این ماده عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث‌البیت به تناسب موقعیت و توان زوج و شرایط زمان و مکان.

مـــــاده ۳۷
اداره امور خانه حق و وظیفه زوجه بوده و در حدود این امور زوجه اختیار کامل دارد که به حساب زوج قبول تعهد نماید. در صورت عدم بضاعت زوج، زوجه باید در حدود استطاعت مالی خود در مخارج خانواده با زوج مشارکت نماید. زن شوهردار اهلیت کامل حقوقی دارد و می‌تواند دارایی شخصی داشته، آزادانه دارایی خود را اداره کند یا شغلی را که مخالف شئون زوج نباشد آزادانه اختیار نماید.

مـــــاده ۳۸
طفلی که در طول مدت ازدواج قانونی یا بعد از خاتمه آن به علت طلاق انحلال یا ابطال ازدواج متولد شود مشروع تلقی می‌شود مشروط بر این که:

نطفه در زمان وجود رابطه ازدواج منعقد شده باشد.
اگر نطفه قبل از تحقق عقد ازدواج منعقد شده زوج تعلق حمل به خود را انکار ننماید. فاصله بین شروع حمل تا وضع حمل ۱۸۱ الی ۳۰۶ روز است. در هر صورت نفی ولد حق شخصی زوج است و فقط او می‌تواند در صورتی که در مورد مشروع بودن طفل تردید داشته باشد ظرف مدت یک سال از زمانی که از تولد طفل اطلاع حاصل نمود برای اتخاذ تصمیم لازم به محکمه روحانی مراجعه نماید. اگر طفل پس از فوت پدر متولد شود فقط جد پدری می‌تواند مشروعیت طفل را مورد دعوی قرار دهد.
پرداخت کلیه مخارج وضع حمل مادر و معیشت و تربیت طفل تا رسیدن وی به سن کبر طبق بند (۳) ماده ۱۲ فوق و بعد از آن، در صورتی که طفل به علت دماغی یا جسمی قادر به تهیه معاش نباشد، به عهده پدر است.

مـــــاده ۳۹
اطفالی که خارج از علقه ازدواج متولد می‌شوند نامشروع تلقی و در هنگام تعمید نام خانوادگی مادر بر آن‌ها گذارده می‌شود. شخصی پدر تلقی می‌شود که در زمان انعقاد نطفه خود به تنهایی با مادر نزدیکی کرده است. طفل نامشروع با ازدواج بعدی پدر و مادر وی با یکدیگر مشروعیت می‌یابد.

مـــــاده ۴۰
پدر ولی قهری فرزندان خود می‌باشد و حق و وظیفه او است که از شخص و مال فرزندان صغیر خود نگهداری نماید (از قبیل مراقبت، تامین معاش، تربیت، پرداخت هزینه تحصیل، تعیین مسکن و غیره) و به نام و به عنوان نماینده قانونی فرزندان خود عمل کند. در صورتی که پدر قادر به انجام وظایف مزبور نبوده یا در انجام آن‌ها مسامحه کند یا از حقوق خود سوءاستفاده کرده و مصالح معنوی، جسمی یا مالی فرزندان خود را در معرض مخاطره قرار دهد، محکمه روحانی می‌تواند برای حفظ منافع طفل، پدر را از اعمال حقوق ولایت منع کرده و طبق مقررات ماده ۱۲ برای طفل قیم منصوب نماید. مادر نیز در نگهداری فرزندان مشترک، حق و وظیفه دارد و باید به پدر مساعدت یا در صورت غیبت یا بیماری وی یا موارد مشابه به جای او عمل نماید.

مـــــاده ۴۱
امول منقول و غیر منقول زوجین حتی اموالی که در طول ازدواج و زندگی مشترک کسب شده باشد دارایی مشترک نمی‌باشد و هر کدام از زوجین مالک دارایی خود و منافع آن بوده و می‌تواند از طریق ارث، کار یا طرق دیگر اموال جدید دیگر کسب نماید. هر کدام از زوجین حق دارد دارایی خود را اداره و در آن آزادانه دخل و تصرف نماید. مالکیت جهیزیه با زوجه باقی می‌ماند.

باب چهارم طلاق

مـــــاده ۴۲
تقاضای طلاق توسط هر کدام از زوجین یا در صورت توافق در طلاق مشترکا توسط زوجین به خلیفه‌گری داده می‌شود. رسیدگی به این قبیل دعاوی با محکمه روحانی است که پس از بررسی امر و مطالعه اظهارات کتبی و توضیحات طرفین و شهود بر مبنای مندرجات پرونده و در صورتی که اقدامات برای اصلاح و آشتی طرفین بلااثر بماند با انشاء رای حکم بر طلاق می‌دهد. در حکم طلاق باید شرایط طلاق، اعم از تعیین تکلیف حضانت اطفال مشترک و نفقه زوجه و فرزندان و سایر تعهدات مالی ناشی از رابطه زوجیت نسبت به یکدیگر و فرزندان مشترک و در صورت اقتضاء نحوه اجرای تعهدات مزبور، تصریح شود. حکم طلاق صادره توسط محکمه روحانی پس از بررسی و تائید خلیفه یا نماینده وی رسمیت می‌یابد و قابل اجراست.

الف: موجبات طلاق

مـــــاده ۴۳
موجبات طلاق عبارتند از:

الف. خیانت یکی از زوجین بر عهد زناشویی.
ب. مرض دماغی غیر قابل علاج یا نقص مهم جسمانی که بعد از عقد ازدواج حادث شود و یا در صورتی که در زمان ازدواج موجود بوده طرفی که نقص را داشته است، آن را از طرف دیگر مخفی کرده باشد.
ج. امراض مسری غیر قابل علاج.
د. خروج از دین یا عضویت در جوامع بدعت‌گذار دینی هر یک از زوجین.
هـ. در صورتی که یکی از زوجین به مدت بیش از چهار سال غائب مفقودالاثر باشد.
و. در صورتی که یکی از زوجین بیش از ۴ سال زندانی باشد یا به حکم نهایی دادگاه به مجازات زندان یا تبعید بیش از ۴ سال محکوم و حکم در مورد وی اجرا شود.
ز. اختلاف شدید اخلاقی و ستیزگی، دائم الخمر بودن، اعتیاد به مواد مخدر، سلوک بدو تعدی
ح. ناتوانی جنسی هرکدام از زوجین.
ط. نزدیکی غیر طبیعی بین زوجین.
ظ. در صورتی که یکی از زوجین به شرط حضور به مدت بیش از دو سال از داشتن رابطه زناشویی امتناع کامل نماید.
ب: اثرات طلاق

مـــــاده ۴۴
اگر طلاق به تشخیص محکمه روحانی به علت تقصیر زوج باشد، زوج ملکف است هزینه معیشت زوجه را به فراخور امکانات مالی و موقعیت خود تا زمان ازدواج مجدد زوجه یا مرگ وی تامین نماید یا به حکم محکمه روحانی در هنگام طلاق مبلغ ثابتی را به صورت یک جا به زوجه پرداخت کند. در این صورت زوجه هدایایی را که دریافت داشته است و جهیزیه‌ای را که به خانه زوج آورده است و دارایی شخصی خود را نیز با خود خواهد برد.

مـــــاده ۴۵
اگر طلاق بنا به تشخیص محکمه روحانی به علت تقصیر زوجه باشد او فقط حق دریافت جهیزیه‌ای را که به خانه زوج آورده و دارایی شخصی خود را خواهد داشت. در صورتی که تقصیر با هر دو طرف باشد یا هیچ‌کدام مقصر شناخته نشوند نیز به همین ترتیب عمل می‌شود اگر تقصیر با زوجه باشد زوج ممکن است او را از استفاده از نام خانوادگی زوج منع نماید که در این صورت زوجه نام خانوادگی پدری خود را اختیار خواهد کرد.

مـــــاده ۴۶
اگر علت طلاق یکی از موارد مندرج در بندهای (ب) و (ج) یا (ز) ماده ۴۳ باشد به ترتیب ذیل عمل خواهد شد:

اگر طلاق به علت بیماری یا ناتوانی زوجه که بعد از ازدواج بدون تقصیر او ایجاد یا قبل از ازدواج موجود بوده و زوجه آن را در زمان ازدواج از زوج پنهان نکرده است باشد. در این صورت زوجه دارای همان حقوق مقرر در ماده ۴۴ خواهد بود.
در صورتی که زوجه بیماری یا ناتوانی را بعد از ازدواج به تقصیر خود تحصیل کرده یا آن را در هنگام ازدواج از زوج مخفی کرده باشد در این صورت طبق قسمت اول ماده ۴۵ عمل خواهد شد.
مـــــاده ۴۷
حقوق و وظایف زوجین بعد از طلاق یا انحلال یا ابطال ازدواج نسبت به فرزندان مشترک به شرح ذیل است:

پس از طلاق یا انحلال یا ابطال ازدواج نیز ولایت پدر نسبت به فرزندان صغیر ادامه داشته و پدر هم‌چنان دارای حقوق و تکالیف مقرر در ماده ۴۰ نسبت به فرزندان صغیر خود بوده و با رعایت مفاد ماده ۸ فوق مکلف به انفاق فرزندان صغیر خود می‌باشد.
در صورتی که در طلاق، ابطال یا انحلال ازدواج زوجه بی‌تقصیر دانسته شود فرزندان صغیر چه ذکور و چه اناث به هزینه پدر در حضانت مادر باقی خواهند ماند در صورت فوت مادر حضانت اطفال به پدر باز می‌گردد در صورت ازدواج مجدد مادر حسب درخواست پدر و در صورت تایید محکمه روحانی، حق حضانت فرزندان از مادر سلب و در صورت صلاحیت پدر به پدر واگذار می‌شود. در صورت زنده نبودن مادر و عدم صلاحیت پدر، محکمه روحانی با توجه به مقررات کتاب سوم برای اطفال صغیر قیم تعیین می‌نماید. برای اخذ تصمیم در این مورد، محکمه روحانی باید خواست خود اطفال را نیز در صورتی که اطفال به تشخیص محکمه روحانی به سن تشخیص رسیده باشند. در نظر بگیرد. در صورتی که مادر مختل‌المشاعر شود، از نگهداری فرزندان خودداری نماید و یا به تشخیص محکمه روحانی صلاحیت اخلاقی حضانت از اطفال را نداشته باشد نیز حق حضانت مادر به نفع پدر از او سلب می‌شود.
مـــــاده ۴۸
پدر یا مادری که اولاد در نزد او نمی‌باشند حق دارد با آنان ملاقات و رفت و آمد نماید. جزئیات مربوطه در این خصوص را محکمه روحانی در حکم طلاق صادره تعیین می‌نماید.

کتاب پنجم: وصایا

مـــــاده ۴۹
وصیت ابراز اراده موصی در مورد اموالی است که در هنگام فوت از او باقی می‌ماند. هر کس می‌تواند با تنظیم وصیت‌نامه معتبر تعیین وصی کند یا نسبت به کلیه اموال حین‌الفوت خود تعیین تکلیف نماید. تنها استثناء به این حق موارد مذکور در ماده ۵۲ است.

مـــــاده ۵۰
وصیت معتبر است فقط در صورتی که:

موصی بالغ بوده و تحت قیمومت نباشد و وصیت‌نامه را با سلامت عقلانی و قوه ممیزه صحیح و حافظه روشن و بدون این که موضوع تقلب یا تهدید یا عنف بوده باشد تنظیم نماید.
وصیت‌نامه با الفاظ صریح و روشن و با ذکر نام اشخاص و موسساتی که به نفع آنها وصیت شده است و تعیین سهم هر کدام از موصی لهم تنظیم شده باشد.
وصیت‌نامه منطبق با مقررات مواد ۵۴ و ۶۱ حسب مورد در خلیفه‌گری یا در دفترخانه اسناد رسمی تنظیم شده و به لحاظ ماهوی مغایرت با احکام کلیسای ارامنه گریگوری نداشته باشد.
آن قسمت از وصیت معتبر است که توسط اشخاصی که به نفع آن‌ها تنظیم شده است قبول شود.
در صورتی که موصی له موجود باشد. حملی که در رحم مادر است در صورتی که زنده متولد شود یا با عمل مجرمانه ساقط گردد موجود زنده تلقی می شود. در صورتی که حمل با عمل مجرمانه وارث یا موصی لهی که مرگ حمل به نفع او است ساقط شود. وارث یا موصی له مزبور از سهم حمل سقط شده سهمی نمی‌برد.
تبصره
عدم قبول موصی به توسط احد یا چند تن از موصی لهم موجب بی‌اعتبار شدن وصیت‌نامه نسبت به مابقی ماترک در مورد سایر موصی لهم که وصیت‌نامه را قبول کرده‌اند نمی‌شود. تقسیم آن قسمت از ماترک که توسط موصی لهم مربوطه رد شده است تابع احکام ارث است.

مـــــاده ۵۱
موصی می‌تواند در هر زمان از وصیت رجوع کند یا وصیت خود را تغییر دهد یا به وسیله وصیت بعدی وصیت قبلی خود را تکمیل نماید. وصیت بعدی تا حدی که مغایر با وصیت قبلی باشد جانشین وصیت قبلی می‌شود.

مـــــاده ۵۲
حق موصی به تعیین تکلیف کلیه اموال حین‌الفوت فقط در موارد ذیل محدود می‌شود:

در صورتی که در زمان مرگ موصی در میان ورثه قانونی وی صغیر یا محجوری وجود داشته باشد. موصی نمی‌تواند با وصیت صغیر یا محجور را از ارث محروم نماید یا به او سهمی کمتر از آنچه از طریق ارث می‌برد بدهد.
هر گاه موصی دارای اولاد یا ابوین باشد. نمی‌تواند در مورد اموال غیر منقول اجدادی که خود آن‌ها را به ارث برده است وصیت نماید.
مـــــاده ۵۳
در صورتی که از متوفی وصیتی باقی نمانده یا وصیت باقی مانده معتبر نباشد، ماترک طبق مقررات کتاب ششم تقسیم می‌شود در صورتی که وصیت نسبت به قسمتی از ماترک باشد، تقسیم باقی مانده ماترک تابع احکام ارث است. در مورد بند (۱) ماده ۵۲ قسمت مستثنی‌شده از وصیت به وارث صغیر یا محجور تعلق می‌گیرد.

مـــــاده ۵۴
وصیت‌نامه‌هایی که در خلیفه‌گری تنظیم می‌شوند باید روی هر نوع کاغذ با تصریح تاریخ روز تنظیم وصیت‌نامه، به صورت ماشین‌نویسی‌شده یا به خط موصی تنظیم و توسط موصی امضا شود. در صورتی که موصی بی‌سواد باشد وصیت‌نامه طبق اظهارات موصی توسط شخص ثالث غیر ذی‌نفع تقریر و موصی با مهر یا نقش انگشت یا در صورت قادر به امضا بودن با امضا خود وصیت‌نامه را تصدیق می‌کند. مطالب اضافه‌شده و اصلاحات در ذیل وصیت‌نامه درج و به وسیله امضا یا مهر یا نقش انگشت موصی، حسب مورد، به ترتیب مقرر در قسمت اول این بند تصدیق می‌شوند. صحت وصیت‌نامه توسط دو شاهد که امضا آنان، حسب مورد، توسط هیئت رئیسه هیئت مذهبی یا کشیش محل تایید می‌شود و یا در صورت نبودن کشیش توسط سه شاهد تایید و سپس به امضاء خلیفه یا نماینده وی رسیده و به مهر خلیفه‌گری ممهور می‌شود. شهود باید عاقل و بالغ بوده و در استشهادیه خود تصریح کنند که موصی وصیت‌نامه را با اراده آزاد، عقل سلیم و حافظه روشن تنظیم کرده است، وصیت‌نامه باید در دو نسخه اصل تهیه و امضا و تصدیق و یک نسخه از آن در دفتر خلیفه‌گری نگهداری و نسخه دیگر به موصی داده شود.

مـــــاده ۵۵
موصی می‌تواند وصیت‌نامه را پس از تنظیم در لفافه گذاشته و در نزد مرجع روحانی یا موسسه عمومی دیگری به ودیعه بگذارد و با دادن دستورالعمل کتبی مقرر نماید که وصیت‌نامه در صورت مرگ جهت اجرا باز شده یا به شخص معین یا احد از ورثه تسلیم شود.

مـــــاده ۵۶
تنها شرط شهادت برای منظور ماده ۵۴ بلوغ و عقل است. شهادت اشخاص ذیل در مورد وصیتنامه پذیرفته نیست.

موصی لهم
وصی که در وصیت‌نامه تعیین شده است.
مـــــاده ۵۷
موصی می‌تواند در وصیت‌نامه خود یک یا چند شخص را اعم از حقیقی یا حقوقی، به عنوان وصی تعیین و اجرای وصیت‌نامه را به شخص یا اشخاص تعیین‌شده واگذار نماید. در صورت تعدد اشخاص تعیین‌شده به عنوان وصی در وصیت‌نامه باید تصریح شود که افراد مزبور باید منفردا یا متفقا عمل نمایند. وصی حق دارد پس از فوت موصی انتصاب خود را رد یا در جریان اجرای وصیت‌نامه انصراف خود را از آن اعلام نماید. در صورت ابهام وصیت‌نامه در خصوص تعیین وصی و نیز در صورتی که وصی تعیین‌شده یا هر کدام از آن‌ها از اجرای وظیفه محوله اعلام انصراف کند، محکمه روحانی شخص یا اشخاص معتمد دیگری را به جای وصی مستعفی منصوب خواهد کرد.

مـــــاده ۵۸
در صورتی که هر کدم از اوصیا وظایف خود را صحیحا انجام ندهند، محکمه روحانی حسب تقاضای ذی‌نفع پس از رسیدگی او را از سمت خود عزل و شخص معتمد دیگری را به جای وی منصوب خواهد کرد.

مـــــاده ۵۹
در صورتی که هر کدام از اوصیا پس از فوت موصی استعفا بدهد، محجور شود یا فوت کند، وظایف وی در عهده خلیفه یا نماینده وی قرار می‌گیرد.

مـــــاده ۶۰
وصیت‌نامه‌ها و اسناد مربوط به آن‌ها در دفاتر خلیفه‌گری‌های تبریز، تهران و جلفای اصفهان، حسب مورد، متمرکز و نگهداری می‌شوند.

مـــــاده ۶۱
در صورت وجود خطر مرگ ناگهانی و در مواقع جنگ یا غرق کشتی یا شرایط مشابه که امکان تنظیم وصیت‌نامه کتبی طبق مقررات ماده ۵۴ وجود نداشته باشد. می‌توان وصیت را شفاها در حضور دو شاهد انجام داد، وصیتی که به این ترتیب انجام شده است در صورتی‌که موصی از خطر نجات یافته و ظرف دو ماه پس از رفع خطر آن را طبق مقررات ماده ۵۴ تنظیم ننماید از اعتبار ساقط می‌شود. در صورت عدم نجات موصی، شهود فوق‌الذکر وصیت موصی را با تنظیم اقرارنامه کتبی نزد خلیفه‌گری اعلام و امضا می‌نمایند. اقرارنامه‌ای که به این نحو تنظیم و به تایید خلیفه‌گری می‌رسد به منزله وصیت

به اشتراک گذاری مطالب:

جستجو