کتاب اول: وظایف و حقوق خانوادگی
باب اول: درباره عقد ازدواج
فصــــل یـک: عقد ازدواج مابین اشخاص دارای مذهب ارتدکس
قسمت اول: اقدام به عقد ازدواج
مـــــاده ۱
کلیه اشخاصی که دارای مذهب ارتدکس (روسی) میباشند در هر وضعی که باشند بدون این که از دولت اجازه مخصوص دریافت کنند میتوانند با همدیگر ازدواج نمایند بدون این که از نتیجه این امر ازدواج از هر طبقه و جماعتی که در آن عضو بودند اخراج گردند.
بنابراین اساس، نیز ازدواج هر شخصی که تبعه یک کشور دیگری باشد و اما مذهبش ارتدکس باشد با یک زنی که خارجی نباشد و اما دارای مذهب ارتدکس باشد کاملا جایز میباشد.
این قاعده عمومی که در این ماده بیان شده است قابل هرگونه تغییرات و محدودیتهایی است که در سایر موادی که در ذیل آن هست مقرر میباشد.
مـــــاده ۲
ازدواج مردهای جوانی که سن آنها کمتر از ۱۸ سال باشد و همچنین ازدواج زنهای جوانی که سن آنها کمتر از ۱۶ سال باشد ممنوع میباشد و اما در مورد اهالی اصلی ایالت ماوراء قفقاز اگر چنانچه سن داماد ۱۵ سال باشد و سن عروس هم ۱۳ سال باشد ازدواج آنها جایز میباشد.
مـــــاده ۳
ازدواج شخصی که سن او بیشتر از هشتاد باشد ممنوع میباشد.
مـــــاده ۴
ازدواج اشخاصی که مجنون و یا دیوانه باشند ممنوع میباشد.
مـــــاده ۵
ازدواجی که بدون اجازه والدین و یا قیم باشد ممنوع میباشد.
مـــــاده ۶
ازدواج اشخاصی که در خدمت نظام وظیفه باشند و با ازدواج اشخاصی که کارمند دولت باشند بدون اجازه رؤسای آنها که به طور کتبی تصدیق شده باشد جایز نمیباشد.
مـــــاده ۷
ازدواج بدون ابراز اراده مستقل و موافقت کامل اشخاصی که ازدواج مینمایند قانوناً نمیتواند منعقد گردد – بنابراین والدین حق ندارند اولاد خود را و همچنین قیمها حق ندارند اشخاصی را که تحت قیمومت آنها قرار دارند بدون موافقت خود آنها مجبور کنند تا اینکه با همدیگر ازدواج نمایند.
برای این که ازدواج قانونی باشد نه فقط رضایت والدین بلکه موافقت کامل اشخاصی که ازدواج مینمایند ضروری میباشد.
ازدواج مشعیره این است که طبق مراسم کلیسایی فقط شرط ابراز اراده آزاد و موافقت کامل طرفینی که با همدیگر ازدواج مینمایند انجام میشود هر نوع وعده که هر شخصی در مورد ازدواج دهد فقط جنبه اخلاقی دارد و این وعدهها و قول تا هنگامی که عمل عقد نکاح هنوز به جا آورده نشود میتواند هر زمانی تغییر کند و این وعدههای مذکور آزادی تصمیم شخص را از بین نخواهد برد. یعنی اگر کسی قول دهد که ازدواج نماید قول آن شخص تابع هیچ گونه تعهدی نخواهد بود و ازدواج هرگز وسیله برای معامله نمیباشد علاوه بر این باید دانست امتناع از عقد ازدواج از نظر مالی برای شخص هیچ گونه تأثیری نخواهد داشت و همچنین اگر داماد و یا عروس و یا والدین در مورد ازدواج قول خود را پس بگیرند و در صورتی که راجع به امتناع طرف را مطلع نسازند آنگاه طرف هیچ گونه حقی جهت جبران مخارجی که از برای جشن عروسی متحمل شده است نخواهد داشت.
اگر طبق قرارداد برای مساعدتی که جهت عقد ازدواجی پاداش هم منظور باشد آن قرارداد بیاهمیت دانسته خواهد شد چه این مساعدت برای ازدواج مسیحیان و یا غیرمسیحیان هم (یعنی یهودیان) باشد.
مـــــاده ۸
تا هنگامی که ازدواج سابق طبق قانون منحل نگردد ازدواج جدید ممنوع میباشد.
مـــــاده ۹
ازدواج در مرتبه چهارم به کلی ممنوع میباشد.
مـــــاده ۱۰
ازدواج مابین اشخاصی که با همدیگر قرابت خویشی و نسبت داشته باشند تا آن حدی از نسبت که قانون کلیسا آن را اجازه ندهد ممنوع میباشد.
مـــــاده ۱۱
در صورت هر نوع تخلفی که با مقررات ممانعت ازدواج که در این مواد فوق بیان شده است پیدا شود به این تخلفات مذکور که در نتیجه امور ازدواج پدید میآید باید طبق قواعد دادگستری در جریان محاکم مذهبی و همچنین محاکم عرفی بدان رسیدگی شود.
فصــــل دو: درباره انعقاد مراسم ازدواج
مـــــاده ۱۲
شخصی که مایل باشد ازدواج نماید باید به کشیش کلیسای خود راجع به رتبه و وضع خود و همچنین راجع به وضع عروس خود کتباً یا شفاهاً اطلاع دهد و باید نام فامیل خود و نام و نام فامیل عروس خود را نیز ذکر نماید.
مـــــاده ۱۳
پس از این اطلاع در ظرف مدت سه هفته یعنی در هر یکی از یکشنبهها و همچنین در روزهای عید کلیسایی راجع به این ازدواج اخطاری در کلیسا خوانده میشود و پس از آن تصدیقی نیز طبق مقررات اولیای کلیسایی در یک نمونه چاپی مقرر راجع به این که عروس و داماد با همدیگر نسبتی ندارند و از قوم و خویش همدیگر نمیباشند تهیه و صادر میگردد و اگر عروس عضو کلیسای دیگری باشد این اخطار فوق در کلیسایی که عروس عضو آن است نیز خوانده میشود.
مـــــاده ۱۴
پس از این اخطار فوق کلیه اشخاصی که راجع به موانع مختلفه این ازدواج اطلاعی داشته باشند موظف هستند راجع به این موانع کتبا و یا شفاها به کشیش فوری اطلاع دهند، هر نوع اطلاعی باید حتما در ظرف مدت این سه هفته مقرر داده شود.
مـــــاده ۱۵
طبق این تصدیقنامه کلیه شواهدی که در این مراسم ازدواج حضور دارند تصدیق مینمایند که مابین این دو شخصی که با هم ازدواج مینمایند هیچ نوع نسبت و قوم خویشی وجود ندارد و کسی آنها را مجبور به ازدواج نمینماید و هیچ نوع موانع دیگری هم برای انعقاد قانونی این ازدواج موجود نمیباشد سپس اشخاصی که ازدواج مینمایند این ورقه چاپی را که مطابق شکل مقرر میباشد در کتاب مخصوص امضا میکنند و اگر آنها سواد نداشته باشند اشخاصی که مورد اعتماد آنها باشند این سند را امضا میکنند.
مـــــاده ۱۶
اگر چنانچه در موقع آگهی پر کردن ازدواج در کلیسا و یا در موقع پر کردن تصدیقنامه عدم وجود خویشی و نسبت مابین ازدواجکنندگان مانع قانونی کشف گردد و آن مانع حقیقی و صحیح باشد و یا در حین انعقاد مراسم ازدواج چنان مانعی آگهی شود آنگاه کشیش پس از قطع کردن مراسم ازدواج راجع به آن به مقام اسقف محل گزارش میدهد و اگر خود اسقف محل نتواند راجع به این مانع تصمیمی اتخاذ نماید آنگاه این موضوع را به شورای کلیسایی کل جهت بررسی واگذار مینماید.
مـــــاده ۱۷
طبق قوانین جنایی و مسؤولیت در مقابل آن هیچکس حق ندارد کشیش را مجبور سازد که برخلاف مقررات کلیسایی یا تحریم کلیسایی و یا دولتی مراسم ازدواج را اجباراً انجام نماید.
مـــــاده ۱۸
مراسم یک ازدواج قانونی مابین اشخاص در کلیسا و در حضور خود ازدواجکنندگان و همچنین در حضور دو و یا سه شاهد و در روز و تاریخی که قبلا مقرر میشود منعقد میگردد که با برقراری مراسم نامزدی هم در کلیه چیزها طبق مراسم و قواعد کلیسای ارتدکس میباشد.
برقراری مراسم ازدواج قانونی مابین اشخاص در صورتی خارج از ساختمان کلیسا جایز است که اگر در آن محل برقراری ازدواج در داخل ساختمان غیرممکن باشد و علاوه بر این چنان ازدواجی فقط با اجازه و برکت اسقفهایی که در رأس اسقفیه خود باشند مقدور خواهد بود.
هر ازدواجی در بخش کلیسای خود و در کتاب اسناد تأییدی به ثبت میرسد.
فصــــل ســه: راجع به مدارک انعقاد ازدواج
مـــــاده ۱۹
محکمترین مدرک انعقاد ازدواج کتابهای اسناد تأیید که در کلیسا به ثبت میرسد میباشد و همچنین کتاب دفترخانه رسمی.
فصــــل چهار: اظهارات درباره ازدواجهایی که بیاعتبار دانسته میشود، انحلال ازدواجها
مـــــاده ۲۰
این گونه ازدواجها به هیچ وجه قانونی و حقیقی دانسته نمیشوند:
یک اتحاد ازدواجی که از طریق اجبار منعقد شود و یا اگر یکی از ازدواجکنندگان دیوانه و مجنون باشد.
ازدواج کسانی که با همدیگر همخون باشند و یا نسبت خویشی و یا قرابت نسبتی و معنوی و یا مذهبی با همدیگر داشته باشند یعنی اگر درجه نسبت خویشی و یا همخونی آنها تا حدودی که کلیسا ممنوع میکند باشد.
ازدواج کسانی که قانونا با کسان دیگر هم قبلا ازدواج کرده بودند و این ازدواج اولی آنها توسط محضر روحانی آنها هنوز فسخ نشده باشد.
ازدواج کسانی که پس از انحلال ازدواج اولی خود اجازه نداشته باشند اقدام به انعقاد ازدواج جدید نمایند.
ازدواج کسانی که به سن قانونی ازدواج نرسیده باشند و یا برعکس ازدواج کسانی که بیش از ۸۰ سال داشته باشند و یا کسانی که در مرتبه چهارم اقدام به عقد نکاح مینمایند.
ازدواج کسانی که تارک دنیا باشند(یعنی اهل صومعه باشند) و یا کسانی که به مقام روحانی کشیش و یا شماس(گماشته خیرات) باشند و تا مادامی که در این مقام روحانی باشند.
ازدواج کسانی که دارای مذهب ارتدکس داشته باشند با کسانی که در غیرمسیحیان باشند.
تبصره
قاعدهای که در فقره ۷ این ماده بیان شده است شامل آن زوجینی نمیباشد که هر دو آنها و یا یکی از آنها مفتخر به دریافت تأیید مقدس گردد. این موارد به طور مخصوص توسط محضر روحانی تحت مطالعه واقع میگردند و ازدواج این گونه زوجین طبق مقررات کلیسایی و محضر روحانی مجاز است.
مـــــاده ۲۱
اگر هر دو طرف در موقع انعقاد ازدواج مقصر باشند زیرا که ازدواجهای سابق و قانونی آنها فسخ نگردیده بود آنگاه پس از فسخ ازدواج آخری آنها در نکاح اولی خود باقی خواهند ماند و اگر این نکاح پس از فوت یکی از زوجین از بین برود شخصی که زنده ماند حق ندارد برقراری مجدد ازدواج غیر قانونی خود را درخواست کند و همچنین حق ندارد اجازه یک ازدواج جدید دیگری را نیز درخواست نماید.
مـــــاده ۲۲
پس از مرگ یکی از زوجین وضع نکاح آنها از بین میرود.
مـــــاده ۲۳
در صورت وفات یکی از زوجین شخصی که زنده مانده در صورت عدم وجود موانع قانونی میتواند عقد یک ازدواج جدیدی را منعقد سازد.
مـــــاده ۲۴
در موجبات انحلال نکاح – ازدواج اشخاص فقط توسط محاکم رسمی در محضر روحانی در نتیجه درخواست یکی از زوجین فسخ میگردد.
موجبات انحلال عبارت است از:
در صورتی که خیانت (زناکاری) از طرف یکی از زوجین ثابت شود و یا این که او برای معاشرت عادی زناشویی قابلیت نداشته باشد.
در صورتی یکی از زوجین به مجازات مهم و یا تبعید طولانی و یا به محرومیت از کلیه حقوق مالی و مدنی محکوم گردد.
مـــــاده ۲۵
انحلال ازدواج اگر فقط در نتیجه موافقت هر دو طرف از زوجین یعنی بدون حکم دادگاهی باشد به هیچ وجه مجاز نمیباشد همچنین هرگونه تعهدات و یا اسنادی که به موجب آن زوجین باید به طور جداگانه زندگی کنند و یا سایر اسناد دیگری که باعث بهم خوردن وضع ازدواجی آنها گردد نیز مجاز نمیباشد مقامات دادگاهی و دفاتر رسمی نباید این گونه اسناد را تصدیق کنند همچنین کشیشها و سایر کارمندان و خدمتگزاران کلیسا نیز به هیچ وجه اجازه ندارند خودشان هیچ نوع از طلاقنامهها را برای هیچ یک از اشخاص صادر نمایند و در صورت تخلف باید تسلیم مقامات دادگاهی شوند و از کقام خود محروم خواهند گشت.
مـــــاده ۲۶
خود اعتراف مدافع درباره نقص حرمت ازدواج که نتیجه خیانت برعهده زناشویی (زناکاری) باشد اگر چنان چه توأم با دلایل که صحت آن را تصدیق کنند نباشد هرگز حایز اهمیت نخواهد بود.
مـــــاده ۲۷
در صورتی که یکی از زوجین از عهده وظایف زناشویی برنیاید فقط پس از مدت سه سال پس از انعقاد آن بگذرد میتوان درخواستی درباره فسخ عقد نکاح تسلیم نمود.
مـــــاده ۲۸
اگر علت از عهده برنیامدن از وظایف زناشویی طبیعی نباشد و یا این که پس از عقد ازدواج ظاهر گردد اساس این دادخواست نمیتواند طبق آنچه در ماده ۴۸ ذکر شده است باشد.
مـــــاده ۲۹
هنگامی که یکی از زوجین از محل اقامت خود مسافرت نماید و مدت پنج سال در غیبت باشد و محل اقامت او نیز معلوم نباشد آنگاه یکی از زوجین که در محل خود باقی بماند میتواند از اسقف محل خود اجازه فسخ نکاح خود را و تقاضای انعقاد ازدواج جدیدی را بنماید.
فصــــل دو: راجع به عقد ازدواج ما بین مسیحیان ارتدکس با سایر مسلکهای مسیحی
مـــــاده ۳۰
ازدواجهایی که توسط کشیشهای کاتولیک مابین اشخاصی که دارای مذهب ارتدکس باشند یا اشخاصی که مذهب رومان کاتولیک داشته باشند منعقد گردند تا هنگامی که توسط کشیش مذهب ارتدکس نیز منعقد نگردد دارای اعتبار نخواهد بود.
مـــــاده ۳۱
زن و شوهر موظف میباشند که با همدیگر به زندگی زناشویی خود ادامه دهند.
الف. از این جهت کلیه اقداماتی که منجر به جدایی غیرمجاز زن و شوهر شود ممنوع میباشد.
ب. چه در موقعی که شوهرش مهاجرت کند و یا استخدام شود و یا در موقعی که شوهرش محل اقامت خود را عوض نماید زوجه او باید از شوهر خود پیروی نموده و به دنبال او به محل او برود.
هر شوهری موظف است که زوجه خود را مانند تن خود دوست داشته باشد و با او از روی موافقت و با کمال احترام رفتار نماید پیوسته از او دفاع کند و از عیوب و نواقص او گذشت نماید و اگر زوجهاش مریض شود و ناتوان گردد او را کمک و مساعدت کند و همچنین شوهر باید به قدر امکان و استطاعت خود وسایل معاش و نگهداری زنش را فراهم سازد.
مـــــاده ۳۳
زن موظف میباشد که از شوهر خود پیروی نماید زیرا که شوهرش رییس خانواده میباشد یعنی باید او را دوست داشته باشد و احترام نماید و به طور کامل مطیع و فرمانبردار شوهرش بوده و به عنوان کدبانو، منزلش نیز هر نوع علاقه و مهربانی را نسبت به او ابراز دارد.
قسمت دوم: حقوق مالکیت
مـــــاده ۳۴
درنتیجه ازدواج مالکیت اشتراکی زوجین هرگز برقرار نمیگردد و هر یکی از آنها میتواند به طور جداگانه دارایی خود را داشته باشد و همچنین جدیدا نیز دارایی جداگانه خود را تهیه نماید.
مـــــاده ۳۵
جهاز زن و همچنین ملکی که او در دوره زناشویی خود به طور قانونی تهیه کند و آن ملک به اسم او باشد چه این که آن را به عنوان هدیه دریافت نماید و یا به ارث ببرد و یا این که بخرد قانونا دارایی جداگانه خود او شناخته میشود.
مـــــاده ۳۶
هر یکی از زوجین اجازه دارند ملک خود را مستقیما از طرف خود و به اسم خود و به طور جداگانه از همدیگر به فروش رسانند به گرو گذارند و یا این که به یک طریقه دیگر درباره آن تصمیم گرفته اجرا نمایند و برای این کار آنها احتیاجی ندارند که از همدیگر اجازه کتبی و یا این که وکالتنامه درخواست نمایند.
مـــــاده ۳۷
شوهر اجازه ندارد که ملک زوجه خود را و همچنین زوجهاش نیز هرگز نمیتواند ملک شوهر خود را بدون وکالتنامه رسمی و قانونی به کسی واگذار نماید و یا بفروشد.
مـــــاده ۳۸
زن و شوهر حق دارند کلیه معاملات و امور قانونی و قضایی را درباره ملک خود تأمین نمایند:
چه به وسیله فروش آن و یا هدیه دادن
و یا این که طبق اساس عمومی قانون – و هرکس به طور قانونی ازدواج کرده باشد و طبق قانون مالکیت دارایی غیرمنقول خود را داشته باشد اجازه دارد که طبق میل خود حق مالکیت یک قسمت از ملک خود را و یا تمام آن را برای مدت تمام عمر به زوجه خود و یا این که برعکس به شوهر خود واگذار نماید (بدون مراجعه با سایر وارثین) و در این صورت او باید کلیه قواعد را که در مادههای تبصره یک ۵۳۳ و همچنین تبصره ۱۴ از ماده ۵۳۳ و ماده ۱۰۷۰ و در تبصره ماده ۱۱۴۸ نیز ذکر شده است رعایت نماید.
باب دوم:
وضع و روابط والدین با فرزندان،
روابط قوم و خویش و نسبت اشخاص با همدیگر،
اولاد مشروع و غیرمشروع،
اولادی که وضع قانونی آنها بعدا مقرر میگردد،
اولادی که فرزندخوانده میباشد.
مـــــاده ۳۹
کلیه اولادی که درنتیجه یک ازدواج قانونی متولد شوند اولاد مشروع دانسته میشوند.
اگر چه به طور عادی و اما خیلی زودتر از انجام مراسم ازدواج قانونی متولد شوند اولاد مشروع دانسته میشوند.
پس از فسخ ازدواج والدین و یا پس از خاتمه ازدواج در نتیجه فوت یکی از والدین نیز اولاد مشروع دانسته میشوند مشروط بر این که اگر از روز تولد آنها تا تاریخ فسخ ازدواج و یا تاریخ فوت پدر بیش از ۳۰۶روز (سیصد و شش روز) نگذرد.
مـــــاده ۴۰
جهت این که شخص بتواند در نزد مقامات دادگاهی ثابت کند که تولد او مشروع بوده است باید اولا ثابت کند که عقد ازدواجی که او از آن تولد یافته است حقیقی و قانونی بوده است. ثانیا این شخص نیز باید خود تولد مشروع خود را که در نتیجه این ازدواج صورت گرفته است ثابت کند.
مـــــاده ۴۱
برای شخصی که درنتیجه یک ازدواج قانونی خیلی زودتر از وقت معمولی یعنی قبل از صد و هشتاد روز (۱۸۰روز) پس از انجام مراسم عقد ازدواج تولد یافته باشد مهمترین مدارک جهت اثبات این که پدرش هیچگاه تولد مشروع او را انکار نمیکرد عبارت است از شواهد و نامههای پدر و همچنین تصدیقنامه که در آن ذکر شود که پدرش همیشه با او مانند یک فرزند قانونی (دختر یا پسر) رفتار میکرده است و بنابراین جهت نگهداری و تربیت او مساعی بسیاری به جا آورده بود و این که این شخص همیشه از نام فامیل شخصی که پدر او نامیده میشد به طور مطلق استفاده میکرده است.
مـــــاده ۴۲
اگر پس از تولد شخص تا تاریخ خاتمه ازدواجی که در نتیجه فوت شوهر مادرش واقع شود و یا تاریخ فسخ ازدواجی که طبق قاعده مقرر انجام گیرد مدت سیصد و شش روز بگذرد کلیه کسانی که حقوق شخصی آنها و یا حقوقی که آنها نسبت به دارایی شخص مرحوم داشتند و درنتیجه اثبات تولد مشروع طفل مذکور نقض گردند میتوانند وضع مشروع تولد این طفل را انکار نمایند و اما به شرط این که دیرتر از مدت شش ماه پس از تاریخ تولد طفل در این مورد اقدام ننمایند.
مـــــاده ۴۳
اولادی که درنتیجه یک ازدواجی که از نظر قانونی بیاعتبار شناخته شود تولد یابند از کلیه حقوق اولاد مشروع بهرهمند میگردند.
مـــــاده ۴۴
فقط والدین اولاد اختیار دارند درصورتی که عدم اعتبار عقد ازدواج آنها به ثبوت برسد با همدیگر موافقت نموده تصمیم بگیرند که اولادی که هنوز به سن رشد نرسیدهاند باید در نزد کدام یک از آنها بمانند و اما درصورت عدم موافقت والدین و همچنین اگر برای تأمین آتیه بهتری جهت اولاد باید از قاعده فوق صرف نظر شود آنگاه خود قیم مقرر میدارد که این اولادی که به حد بلوغ نرسیدهاند باید نزد کدام یک از والدین بمانند.
مـــــاده ۴۵
آن یکی از والدین که اولاد در نزد او باقی مانده باشد کلیه اختیارات را در مورد سرپرستی آنها نیز دارد.
مـــــاده ۴۶
هر یک از والدین حق دارد که با اولادی که در نزد یکی دیگر از والدین میباشند ملاقات نماید هر نوع ترتیبی در این مورد و همچنین وقت ملاقات را نیز درصورت عدم موافقت والدین قاضی شهر و یا قاضی صلحیه و یا رییس دادگاه حومه تعیین مینمایند.
مـــــاده ۴۷
هر یک از والدین موظف است که به اندازه توانایی خود در تأمین معاش آن عده از اولادی که در نزد یکی دیگر از والدین باقی مانده باشند شرکت نماید.
مـــــاده ۴۸
در صورت فوت یکی از والدینی که اولاد در نزد او باقی مانده باشند و همچنین درصورتی که مشارالیه از داشتن اختیارات سرپرستی فرزندان خود محروم گردد و یا اصلا نتواند این اختیارات مذکور را درباره فرزندان خود عملی سازد آنگاه اولادی که نزد او بوده تحت اختیار یکی دیگر از والدین قرار میگیرد مگر این که قیم مقرر نماید که جهت تأمین آتیه بهتری برای این اولاد باید یک قیم مخصوصی را برای سرپرستی آنها تعیین کرد.
قسمت سوم: راجع به اولاد نامشروع
مـــــاده ۴۹
اولاد نامشروع عبارتند از:
اطفالی که از زنی که ازدواج نکرده است متولد شوند.
اطفالی که از نتیجه زناکاری به دنیا آمده باشند.
اطفالی که پس از مرگ شوهر مادرشان یا پس از فسخ ازدواج و پس از طلاق به دنیا آمده باشند یا این که پس از آن موقعی که ازدواج والدین آنها بیاعتبار شناخته شود یعنی هنگامی که پس از فوت شوهر و مادرشان یا پس از فسخ ازدواج و یا از موقعی که آن ازدواج بیاعتبار شناخته شود تا روز تاریخ تولد طفل مذکور بیش از مدت سیصد و شش (۳۰۶) روز گذشته باشد.
مـــــاده ۵۰
مادر ولد نامشروع موظف است طبق قواعدی که درباره اختیارات والدین مقرر است رفتار نماید و نسبت به ولد نامشروع خود همان حقوقی که در آن قواعد ذکر شده است دارد.
مـــــاده ۵۱
پدر ولد نامشروع موظف است طبق مقدورات مادی و وضع اجتماعی مادر این طفل تا مادامی که او به سن بلوغ نرسیده است مخارج تعیین معاش او را بدهد اگر چنان چه این طفل بدان احتیاج داشته باشد مادر ولد نامشروع در مخارج تهیه معاش مشارالیه منطبق وضع و مقدورات مالی خود باید شرکت داشته باشد و این وضع و مقدورات مالی مادرش در موقع تهیه معاش اولاد مزبور که پدرش باید عهدهدار شود در نظر گرفته میشود و اگر چنان چه بابت زمان گذشته هم درخواست شود پدر ولد نامشروع موظف است که فقط در مدت یک سال قبل از تسلیم این گونه درخواست مبلغ آن را پرداخت نماید.
مـــــاده ۵۲
در موقعی که از مادری جهت تهیه معاش طفل نامشروعی مخارجی درخواست شود تنها سندی که میتواند تولد ولد مذکور را از مادرش به ثبوت رساند همان مطالب ثبتی است که در دفاتر ثبت کلیسا درباره تولد او و ارد شده است اگر چنان که در این مدارک ثبت شده اسم مادرش ذکر نگردیده باشد و یا اگر به دست آوردن مدارک ثبتی ولد نامشروع مزبور ممکن نباشد آنگاه جهت اثبات وقوع تولد او از مادرش فقط مدارک و اسنادی که مادر ولد نامشروع فوق میتواند ارائه دهد در نظر گرفته میشود.
مـــــاده ۵۳
اگر پس از آن که عدم توانایی شوهر جهت زندگی زناشویی ثابت گردد و ازدواج زوجین فسخ گردد آنگاه اولادی که درنتیجه این عقد ازدواج به دنیا آمده باشند نیز به عنوان اولاد نامشروع شناخته میشوند.
مـــــاده ۵۴
اگر عقد ازدواج پس از امر زناکاری مادر فسخ گردد آنگاه اولادی که درنتیجه این ازدواج تولد یابند مشروع شناخته میشوند و اما به شرطی که امر تولد آنها برای شوهر آشکار بوده باشد و همچنین به شرطی که مدارک کافی جهت اثبات امر نامشروع بودن اولاد مزبور پیدا نشود.
قسمت چهارم: اطفالی که فرزندخوانده میشوند
مـــــاده ۵۵
طبق قانون کلیه اشخاص از زن و مرد از هر طبقه در هر وضعی که باشند اجازه دارند اطفالی را به عنوان فرزندخوانده خود بشناسند به استثنای کسانی که در نتیجه مقام روحانی خود در کلیسا به کلی از انجام عقد ازدواج در مورد شخص خود محروم باشند.
مـــــاده ۵۶
سن شخصی که طفل را به عنوان فرزندخوانده خود قبول کند نباید از سی سال کمتر باشد و او باید اقلا به اندازه ۱۸سال نسبت به فرزندخوانده خود ارشدتر باشد و همچنین این شخص نباید از حقوق مدنی عمومی به هیچوجه محروم باشد.
مـــــاده ۵۷
هیچ شخصی نمیتواند در نزد اشخاص، پسرخوانده باشد ، به استثای موقعی که هر دو زوجین تصمیم بگیرند اطفالی را به فرزندخواندگی قبول کنند.
مـــــاده ۵۸
شخصی که دارای دین مسیحی است هرگز نمیتواند در نزد شخصی که دین مسیحی نداشته باشد پسرخوانده باشد و همچنین برعکس شخصی که دارای دین مسیحی نباشد نمیتواند نسبت به اشخاص مسیحی پسرخوانده شود.
مـــــاده ۵۹
جهت انجام مراسم فرزندخواندگی رضایت والدین کسی که میخواهد فرزندخوانده شود و همچنین رضایت قیمها و سرپرستها و رضایت خود فرزندخوانده نیز لازم میباشد و این در صورتی است که شخص مذکور به سن ۱۴سالگی رسیده باشد.
مـــــاده ۶۰
اگر یکی از زوجین بخواهد شخصی را به فرزندخواندگی خود اختیار نماید رضایت نفر دیگر از زوجین نیز لازم میباشد.
مـــــاده ۶۱
فرزندخوانده نسبت به پدرخوانده خود دارای کلیه حقوق فرزندان قانونی و همچنین دارای کلیه وظایف فرزندان قانونی نیز میباشد (در این مورد در مادههای ۶۴ و همچنین ۱۹۴ ذکر شده است) شخص مزبور نسبت به اموال و درآمدهای او کلیه حقوق و ارث قانونی را پیدا میکند به این شرط که اگر پدرخوانده اولاد اولاد اصلی نداشته باشد و فقط دارای دخترها باشد این و ارث مذکور باید حاضر شود که ارث خود را با دخترها و سایر فرزندخواندهها به طور تساوی تقسیم و دریافت کند.
مـــــاده ۶۲
فرزندخوانده درصورتی میتواند پس از خویشاوندان پدرخوانده خود حق ارث داشته باشد که جهت این امر از نظر نسبت خویشاوندی حق قانونی داشته باشد.
مـــــاده ۶۳
فرزندخوانده کلیه حقوق خود را نسبت به ارث والدین خود و خویشاوندان آنها نیز حفظ مینماید.
فصــــل دو: اختیارات والدین
قسمت اول: حقوق والدین
مـــــاده ۶۴
طبق مقررات قانونی اختیارات والدین شامل اولاد ذکور و اناث میباشد.
وظایف والدین
مـــــاده ۶۵
والدین موظف میباشند که وسایل معاش (خوراک و پوشاک) بچههایی را که هنوز به حد رشد نرسیدهاند فراهم نمایند و آنها را مطابق یک طریقه درستی خوب تربیت نمایند.
مـــــاده ۶۶
والدین باید کلیه اوقات خود را صرف تربیت اخلاقی فرزندان خود نمایند و از طریق تربیت خانوادگی اخلاق آنها را جهت نظریات و معنویات دولت حاضر نمایند. والدین اختیار دارند که اولاد خود را یا در منازل خود تربیت کنند و یا این که برعکس، آنها را به مدارس عمومی اعم از ملی و یا دولتی بفرستند.
مـــــاده ۶۷
وظایف اولاد اولاد باید از صمیم قلب خود والدین خود را احترام نمایند نسبت به آنها مطیع بوده و از روی علاقه از آنها اطاعت کنند علاوه بر این باید نسبت به آنها خدمات واقعی انجام دهند و از روی ادب و احترام نیز نسبت به آنها اظهار عقیده نمایند و کلیه نصایح آنها را با کمال بردباری گوش کنند و عمل نمایند اولاد نیز موظف میباشند که والدین خود را حتی پس از وفات آنها نیز احترام کنند.
مـــــاده ۶۸
اختیارات شخصی والدین فقط پس از فوت آنها و یا اگر چنان که اولادشان حاضر نباشند پس از محرومیت آنها از کلیه حقوق مدنی به محل تبعیدگاه والدین خود بروند قطع میگردد.
قسمت دوم: راجع به اختیارات والدین در مورد اموال
مـــــاده ۶۹
تا هنگامی که اولاد به حد رشد و بلوغ نرسند کلیه اموالی که در واقع به اولاد تعلق دارد طبق قواعدی که در باب دیگر ذیلا مقرر است تحت اختیار والدین آنها میباشد.
مـــــاده ۷۰
قرابت نسبی رابطه همخونی است بین کلیه افراد ذکور و اناثی که به واسطه توالد و تناسلهای قانونی از سلف مشترک به وجود آمده باشد اعم از این که یک نام خانوادگی منحصری را محفوظ و یا نامهای خانوادگی مختلفی داشته باشند.
مـــــاده ۷۱
قرب و بعد همخونی به و اسطه خطوط انشعابات و درجات تعیین میگردد.
مـــــاده ۷۲
به همین طریق نیز تفرع خطوط قربت هم که نسبت به خویشاوندان اصلی یک خط نزولی دارد تشخیص داده میشود.
مـــــاده ۷۳
درجه قرابت همخونی که در حدود آن ازدواج مجاز و یا ممنوع میباشند و همچنین درجات قرابت معنوی روحانی توسط مقررات کلیسا مقرر میشود.
باب سوم: راجع به سرپرستی و قیم
مـــــاده ۷۴
در قواعد خانوادگی دو نوع سرپرستی و قیمومت مقرر است:
قیمومت در مورد اطفالی که به حد بلوغ نرسیده باشند.
قیمومت در مورد اشخاص مختلالمشاعر و اشخاص مجنون و اشخاصی که هم کر و هم لال باشند و همچنین در مورد اشخاص لال.
فصــــل یـک
قسمت اول اشخاصی که به حد رشد نرسیده باشند
مـــــاده ۷۵
در سن شخصی که به درجه بلوغ نرسیده باشد سه دوره موجود میباشد. دوره اول از سال تولد تا سن ۱۴سالگی ـ دوره دوم از سن ۱۴ تا ۱۷سالگی ـ دوره سوم از ۱۷ الی ۲۱ سال.
مـــــاده ۷۶
سن اشخاصی که به سن بلوغ نرسیده باشند.
توسط کتابهای ثبت کلیسایی تعیین میگردد که در آنجا سال تولد و روز و ماه تولد هر طفلی ذکر میشود.
توسط تصدیقنامه کتبی که از کشیش و یا از پدر تعمیدی گرفته نیز تعیین میگردد و اگر این اسناد فوق در دسترس نباشد آنها را می توان از اشخاص قابل اعتماد دیگر نیز تعیین کرد.
مـــــاده ۷۷
قبول کردن گواهی یک شخص عادی جهت اثبات سن اشخاص ممنوع میباشد.
مـــــاده ۷۸
صغیر نمیتواند مستقیما ملک خود را اداره کند و یا مقرراتی درباره آن صادر کند و یا توسط سندهای مختلفه عملیاتی جهت سلب مالکیت آن به جا آورد و همچنین صغیر نمیتواند دیگران را نیز جهت انجام این کار (تعیین) نماید.
مـــــاده ۷۹
نوشتن هر نوع اسناد مالکیت از طرف صغیر و یا ثبت کردن مقررات دیگری که از طرف صغیر باشد به کلی ممنوع است و همچنین هرگونه سندی که صغیر بنویسد قانونی نیست و قابل اجرا نمیباشد.
قسمت دوم: برقراری قیم
مـــــاده ۸۰
برای سرپرستی اشخاصی که صغیر باشند و همچنین جهت اداره کردن دارایی آنها یک نفر قیم جهت آنها تعیین میگردد.
مـــــاده ۸۱
اگر در زمان حیات والدین اولاد صغیر صاحب مقداری از دارایی شوند پدر آن اولاد صغیر نسبت به آن دارایی حق قیمومت دارد.
مـــــاده ۸۲
والدین حق دارند که در وصیتنامه معنوی خود که از برای اطفال صغیر و همچنین برای دارایی آنها نوشته میشود قیم را طبق میل خود تعیین نمایند.
مـــــاده ۸۳
اگر والد یک صغیری وظایف قیم را قبول کند و اگر وصیتنامه قیم دیگری جهت کمک کردن به او تعیین نگردد آنگاه این والد بدون شرکت سایرین وظایف قیم را عهدهدار میباشد.
مـــــاده ۸۴
اگر در وصیتنامه قیم پس از مرگ او چیزی درباره قیمومت ذکر نشود و والدین که زنده مانده باشند از قبول کردن وظایف قیم خودداری نمایند آنگاه قیمها توسط دولت تعیین میگردند.
مـــــاده ۸۵
قیمها هم از خویشاوندان صغیر و همچنین از نزد کسانی که با صغیر مذکور قرابت غیرصلبی داشته باشند میتوانند انتخاب شوند و اما سایر اشخاصی که با صغیر مذکور هیچ نسبتی نداشته باشند نیز میتوانند به عنوان قیم انتخاب شوند.
مـــــاده ۸۶
اشخاصی باید به عنوان قیم انتخاب شوند که از نظر اخلاقی بتوانند سرپرست صغیر بوده و مواظب سلامتی و تربیت اخلاقی صغیر باشند و مطابق وضع او و وسایل معاش او را نیز فراهم نمایند.
قسمت سوم: راجع به وظایف
مـــــاده ۸۷
وظایف قیمها عبارت است از:
سرپرستی در مورد شخص صغیر.
دارایی شخص صغیر باید تحت نظر او باشد.
مـــــاده ۸۸
قیم باید سرپرست شخص صغیر باشد و مواظب سلامتی او باشد. او باید سعی و کوشش نماید که صغیر طوری تربیت شده باشد که همیشه خداپرست بوده و کلیه معلومات را راجع به ایمانی که در آن تولد یافته است کسب نماید او باید کلیه قواعد اخلاقی را یاد بگیرد و از سرمشق بد پرهیز نماید از این جهت اگر صغیر در مدرسه عمومی داخل نشده باشد قیم موظف است طبق اصلیت و وضع او، او را درست تربیت نماید و جهت کسب معلوماتی که شایسته وضع اوست اشخاصی را که دارای اخلاق پسندیده باشند تعیین نماید و یا این که باید معلمینی را برای او انتخاب نماید که از نظر معلومات و اخلاق خود دارای تصدیقنامه که طبق قوانین مقررات داشته باشد و نیز خدمتکارانی که جهت خدمت در نزد صغیر تعیین میگردند باید دارای اخلاق نیک و پسندیده باشند به طور کلی شخص قیم باید صغیر را از برای عمری که طبق وضع او باشد حاضر نماید یعنی او را از برای یک نوع زندگی که پر از فعالیت و کوشش باشد که در ضمن معتدل و راحت هم باشد حاضر کند.
مـــــاده ۸۹
در صورتی که از طرف اشخاص به صغیر شخصا توهین شده باشد قیم آن صغیر اختیار دارد که راه قانونی را از برای تلافی آن توهین پیدا کند.
مـــــاده ۹۰
قیم باید اموال غیرمنقول را که متعلق به صغیر است طوری اداره کند که کلیه مداخل آن دریافت شود و مالیات دولتی نیز بدون پس افت و سر موعد پرداخت شود.
مـــــاده ۹۱
قیم باید کلیه مساعی را صرف آن کند که منافع صغیر را که تحت سرپرستی اوست جمع آوری شود و از مقدار مخارج او حتیالمقدور کم نماید و جهت این منظور او کلیه خرجهای اضافی و تجملات را در مورد شخص صغیر مذکور و مربیان و خدمتگزاران او حذف مینماید او باید کلیه مداخل و مخارج را به طور صحیح و درست در کتابهای سالیانه تنظیم نموده بنویسد.
مــــ